یه وقتایی تو زندگیت میرسه که باید دستت رو بـــزنی زیر چـــــونت و جریان زندگیــــت رو فقــــــــط تمــاشا کنی بعدشـــــــم بگــــی بـــــــــــــــــــــــــــــه درک... .
« به نام خدا خودم هستم،
از بچگی بزرگ شدم،
تو بیمارستان به دنیا اومدم،
صادره از شهرمون،
همونجا بزرگ شدم،
چند سال سن دارم،
بابام مرد بود،
تو دوران کودکیم بچه بودم،
با رفیقام دوست شده بودم،
به دوست داشتن علاقه دارم،
قصد ازدواج ندارم،
تو خونمون زندگی میکنم،
تا حالا نمردم و ... »