فقط 1000 تومانــــــــــــــــ . . .
دختــــری پشــت یکــ1000 تومانـــی نوشـــته بود:
پــدر معتادم برای همین پولی که پیش توســـت یک شــب مرابــه دست صاحبــخانــه مان سپــرد!
خدایا چقــــدر میگیری؟
که بگــذاری شــب اول قبــر قبل از اینکــه تــو ازم سئـــوال کنـی من ازت بپرســـم :
چــــــــــــــــــــــــ ـــــــــرا؟؟
« به نام خدا خودم هستم،
از بچگی بزرگ شدم،
تو بیمارستان به دنیا اومدم،
صادره از شهرمون،
همونجا بزرگ شدم،
چند سال سن دارم،
بابام مرد بود،
تو دوران کودکیم بچه بودم،
با رفیقام دوست شده بودم،
به دوست داشتن علاقه دارم،
قصد ازدواج ندارم،
تو خونمون زندگی میکنم،
تا حالا نمردم و ... »