بوــے فـَـــراموشے گرفتــہ اَґَ 


رَنگــــِ تَنـــ ـهایـــ‗__‗ــــ__‗ـــــــ_ _‗ـــــــ__‗ــــــــــ‗__� �ــے

دٍل شکستـگے

بُـغــــض وَ خـامـوشـــــــ‗__‗ـــــے

چـیـزــے نیستــــْ 

تـآریـ ـخ مَصـــرَفـمْــ ـ گذشتـــ ـہ اَستـــْـ !!

شایــــد مـُــردم
حـَــواســَــم نیــــستـــــــــ!!
 
 

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 21 / 3برچسب:, ساعت 7:43 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 

 

تنها معمــــــای بزرگ زندگی امــــــ

که هنـــوز حل نشده این استــــــ که ...

چـــه شد اینطور دلباخته ات شدمــــــــــــ ؟ ....

آن هم کسی مثل مـــــــــــــن .....

که از کنار عشق ردهــــــــم نمی شـــــد......!!!

 

 

برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 21 / 3برچسب:, ساعت 7:40 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 

 

   

 

 

 

مــــیـدانــــــی ؟

 


همه را امـــتــحــــان کــــــــــــــرده ام

 

 

قرص خواب و مـسکن

 

 

خــــنـــده هـای زورکــــی . . .


هـنـدزفـری تـوی گـوش و گــــریــه کـردن

دل من این حـــــــــرفـهـا حـــالـیـش نـمیشود 

آغــوشـتـــــــ را مـیـخـــــــــــواهـد

 

برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 21 / 3برچسب:, ساعت 7:37 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 تنها جایی که حجاب داشتم

هنگام نماز خواندن بود

گویا تنها کسی که به من

محرم نبود خدا بود؟؟؟؟

1361211552_shamekh73-10.jpg


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ پنج شنبه 21 / 3برچسب:, ساعت 7:32 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 به تمام #زبان های #زنده #دنیا سکوت می کنم تا ندانی که #بهترین #استعمار گر #دنیایی و #تمام #جغرافیای وجودم در اشغال #توست #تویی که #نیستی ... ولی #انگار #چشمانت رادر #من جا گذاشته ای و #من پراز #تمنای #داشتنت با #دل و #جان #تن به #کودتای این #اشغال داده ام و #تلافی #تمام #نبودن هایت را از #حودم می گیرم و #هیچ #حرف #حسابی سرم نمی شود و به روی #تنهاییم نمی آورم که از این همه #انتظار #نایی برایم نمانده است و #مثل یک #تبعیدی بی #سرزمین به هر #کجا که می رسم #خودم را #دیپورت می کنم...!

74170_593637020651357_872211038_n.jpg


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 / 3برچسب:, ساعت 4:54 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 74170_593637020651357_872211038_n.jpg


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 / 3برچسب:, ساعت 4:48 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 یه کلاغ و یه خرس سوار هواپیما بودن کلاغه سفارش چایی میده

چایی رو که میارن یه کمیشو میخوره باقیشو می پاشه به مهموندار
 مهموندار میگه چرا این کارو کردی؟
 کلاغه میگه دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی!
چند دقیقه میگذره باز کلاغه سفارش نوشیدنی میده باز یه
کمیشو میخوره باقیشو میپاشه به مهموندار
 مهموندار میگه : چرا این کارو کردی؟
 کلاغه میگه دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی !
 بعد از چند دقیقه کلاغه چرتش میگیره
 خرسه که اینو میبینه به سرش میزنه که اونم یه خورده تفریح کنه ...
 مهموندارو صدا میکنه میگه یه قهوه براش بیارن قهوه رو که میارن
 یه کمیشو میخوره باقیشو میپاشه به مهموندار مهموندار
میگه چرا این کارو کردی؟
 خرسه میگه دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی
 اینو که میگه یهو همه مهموندارا میریزن سرش و کشون
کشون تا دم در هواپیما میبرن که بندازنش بیرون خرسه که اینو میبینه
شروع به داد و فریاد میکنه
 کلاغه که بیدار شده بوده بهش میگه: آخه خرس گنده تو
که بال نداری مگه مجبوری پررو بازی دربیاری!!!!!!!! 
 

برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 / 3برچسب:, ساعت 4:38 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 بابام اومده تو اتاقم میگه: اینترنت قطعه؟؟؟

 میگم: نه چرا قطع باشه!؟ 

میگه: آخه دیدم داری درس میخونی...!!! 
 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 / 3برچسب:, ساعت 4:32 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

  صبح كه داشتم بطرف دفترم می رفتم منشی ام ژانت بهم گفت:

 صبح بخیر آقای رئیس، تولدتون مبارك! 

 از حق نمیشه گذاشت، احساس خوبی بهم دست داد از اینكه یكی یادش بود. 

 تقریباً تا ظهر به كارام مشغول بودم. بعدش ژانت درو زده و اومد تو و گفت:” میدونین،

امروز هوای بیرون عالیه؛ از طرف دیگه امروز تولدتون هست، اگر موافق باشین با

هم برای ناهار بریم بیرون، فقط من و شما!“ 

  خدای من این یكی از بهترین چیزهائی بوده كه میتونستم انتظار داشته باشم. باشه بریم. 

 برای ناهار رفتیم و البته نه به جای همیشگی برای نهار بلكه باهم رفتیم

یه جای دنج و خیلی اختصاصی. اول از همه دوتا مارتینی سفارش داده و از

غذائی عالی در فضائی عالی تر واقعاً لذت بردیم. 

 وقتی داشتیم برمی گشتیم، ژانت رو به من كرده و گفت:” میدونین، امروز روزی

عالی هست، فكر نمی كنین كه اصلاً لازم نباشه برگردیم به اداره؟ مگه نه؟“

در جواب گفتم: ” آره، فكر میكنم همچین هم لازم نباشه.“ اونم

در جواب گفت:” پس اگه موافق باشی بد نیست بریم به آپارتمان من.“  

 وقتی وارد آپارتمانش شدیم گفتش:” 

 میدونی رئیس، اگه اشكالی نداشته باشه من میرم تو اتاق خوابم...

دلم میخواد تو یه جای گرم و نرم یه خورده استراحت كنم.“ 

 ”خواهش می كنم“ در جواب بهش گفتم. 

 اون رفت تو اتاق خوابش و بعداز حدود یه پنج شش دقیقه ای برگشت.

با یه كیك بزرگ تولد در دستش در حالی كه پشت سرش همسرم، بچه هام

و یه عالمه از دوستام هم پشت سرش بودند كه همه با هم داشتند آواز

” تولدت مبارك “ رو می خواندند. ... در حالیكه من اونجا...

رو اون كاناپه لخت مادرزاد نشسته بودم...!!!



برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 / 3برچسب:, ساعت 4:30 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 


پسرک دوازده ساله ؛ لاک پشت مرد ه ای که ماشین از رویش رد شده بود را با نخ می کشید.

او وارد یکی از خانه های "فساد" اطراف آمستردام شد و گفت: 
- من می خواهم با یکی از خانم ها *** داشته باشم. پول هم دارم و تا به مقصودم نرسم از اینجا نمی روم. 
گرداننده آنجا که همه به او "مامان" می گفتند و کاری با اخلاقیات و اینجور حرفها نداشت اندکی فکر کرد و گفت: 
- باشه یکی از دخترها رو انتخاب کن 
پسرک پرسید: هیچکدامشان بیماری مسری که ندارند؟ 
"مامان" گفت: نه ندارند 
پسرک که خیلی زبل بود گفت: 
- تحقیق کردم و شنیدم همه آنهایی که با لیزا میخوابند بعدش باید یک آمپول بزنند. من هم لیزا را میخواهم 
اصرار پسرک و پول توی دستش باعث شد که "مامان" راضی بشه. در حالی که لاک پشت مرده را می کشید وارد اتاق لیزا شد . ده دقیقه بعد آمد بیرون و پول را به "مامان" داد و می خواست بیرون برود که "مامان" پرسید: 
- چرا تو درست کسی که بیماری مسری آمیزشی دارد را انتخاب کردی؟ 
پسرک با بی میلی جواب داد: 
- امروز عصر پدر و مادرم میروند رستوران و یک خانمی که کارش نگهداری بچه هاست و بهش کلفت میگیم میاد خونه ما تا من تنها نباشم.. این خانم امشب هم مثل همیشه حتما با من خواهد خوابید و کارهای بد با من خواهد کرد. در نتیجه این بیماری آمیزشی به او هم سرایت خواهد کرد 
بعدا که پدر و مادرم از رستوران برگشتند پدرم با ماشینش کلفت را به خونه اش میرسونه و طبق معمول تو راه ترتیب اونو خواهد داد و بیماری به پدرم سرایت خواهد کرد 
وقتی برگشت آخر شب پدرم و مادرم با هم اختلاط خواهند کرد و در نتیجه مادرم هم مبتلا خواهد شد. فردا که پستچی میاد مثل همیشه مادرم و پستچیه قاطی همدیگه میشن 
قصد من مبتلا کردن این پستچی پست فطرت هست که با ماشینش روی لاک پشتم رفت و اونو کشت.

برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 / 3برچسب:, ساعت 3:6 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

  آنهايي که ما را از دوستي با جنس مخالف
با آتش جهنم مي هراسانند
نمازشان را به اميد همخوابي با
حوريان بهشت ميخوانند...

 

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 / 3برچسب:, ساعت 1:24 AM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

  

به من نگو سیگار نکش!
بپرس برا کدوم دردم سیگار میکشم ؟
بپرس اصلا چرا سیگاری شدم؟
مطمئن باش اون موقع خودت برام کبریت میکشی!

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 / 3برچسب:, ساعت 1:22 AM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 

 

 آيـ ــکـ ـ ـن هـآے مــيس سـے سـےآيـ ــکـ ـ ـن هـآے مــيس سـے سـےآيـ ــکـ ـ ـن هـآے مــيس سـے سـے

 نمیدانم سیـــــــگارها کوچک شده

یا درد رفتنت پـــک هایم را عمیق تر کرده

هرچه هست این سیــــگارها خیلی زود تمام میشود!

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 / 3برچسب:, ساعت 1:12 AM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

حـــآجـــے هــآے سـرزمـــین مـــــــن

نـــــــــــآمـ شـــهوت هــآے خـود رآ گـــذاشـــــتند صــــ ے غـــ هـ

و

نــآمـــحرمـ رآ ســــآعــتـے مــــحــرمـ کـــردند

تـــــآ بـه نــآمـ دیــــــــــن دلـــــے از شـــهوت در آورنــــــــ

 ـ

 

ایـنجـآ ایـرـآ*טּ استـ ...

خـوבتـ رـآ بـپـوشـآטּ !

ایــטּ جـآ بـآ نگـآه حـآملــﮧ اتـ مـیڪـنـنـב  


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ شنبه 2 / 3برچسب:, ساعت 1:9 AM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 

کـــار سخـــــتی اســـت دوســـت نداشــــتن تـــــــــــو.................

بایــــد برای خودم کـــار دیــگری دست و پـــا کنــــــم!!!!!

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ جمعه 1 / 3برچسب:, ساعت 11:17 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

من دیـــوانه ی آن لـــحظه ای هستــم که تو دلتنگم شوی
و محکم در آغوشم بگیــری
و شیطنت وار ببوسیم
و من نگذارم
عشق من
بوسه با لـــجبازی، بیشتر می چسبـــد!!!

 

 

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ جمعه 1 / 3برچسب:, ساعت 11:0 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 دختره از پسره پرسید:

 

من خوشگلم؟

 

گفت نه،

 

گفت دوستم داری؟

 

گفت نوچ،

 

گفت: اگه بمیرم برام گریه میکنی؟

 

گفت اصلا،

 

دختره چشماش پر از اشک شد. هیچی نگفت

 

.پسره بغلش کرد گفت:

 

تو خوشگل نیستی زیبا ترین هستی ، تورودوست ندارم چون عاشقتم ،

اگه تو بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم میمیرم...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ جمعه 1 / 3برچسب:, ساعت 10:54 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 چقدر خوبه وقتی با عشقت قهر میکنی

 


و بر خلاف میلت میگی دیگه دوست ندارم !

 


نمیخوامت

این جمله رو بشنوی :

غلط کردی چه بخوای چه نخوای مال منی " ... !!!

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ جمعه 1 / 3برچسب:, ساعت 10:45 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 74170_593637020651357_872211038_n.jpg

  


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ جمعه 1 / 3برچسب:, ساعت 10:37 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 طرح جدید مبارزه با بی حجابی

 

هی گفتم حجابتونو رعایت کنید....

همینو میخواستید؟ !؟؟!؟!؟!؟!؟!؟

.

.

.

ترول+عکس های خییییییییییییییییییییلی باحال فیسبوک 1.

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ جمعه 1 / 3برچسب:, ساعت 8:6 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

  اين مطلب از سايت عشق دوني كپي شده است


برچسب‌ها:
<-TagName->
ادامه مطلب
+ تاریخ دو شنبه 28 / 2برچسب:فقط مخصـــــــــــــوص اعضا!!!, ساعت 3:30 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

ای کسی که پای کامپیوترت نسشتی و فکر میکنی که خیلی زرنگی...
اما جمله ای که خوندی کلمه‌ی نشستی‌اش غلط بود...
ههههههه
دیدی رزنگ نبودی؟
ای بابا باز هم که اشتباه خوندی کلمه ی بالا زرنگه نه رزنگ...
ای دل غافل...فارسی بلد نستی بخونی؟!
آخه نخبه، کلمه‌ی بالا نیستیه نه نستی...
دلنبدم، فارسی بلد نیستی...چرا می‌خونی؟!!
اه اه اه... بابا اون کلمه‌ی بالا دلبندمه نه دلنبدم...
تو دبیرستان فارسی رو چند می‌شدی؟!
بابا کلمه بالا فارسیش غلطه...
چیه؟!...رفتی ببینی غلطه یا نه؟!!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ دو شنبه 28 / 2برچسب:, ساعت 2:22 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

  

ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﺰﻳﺰﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﺷﺪﻥ

ﺳﻔﺎﺭﺵ ﻣﻴﻜﻨﻢ ﻗﺪﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺭﺍ

ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ..

ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻧﺎﻣﺰﺩﻱ ﺧﻴﻠﻲ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺷﻴﺮﻳﻨﻴﻪ

 ................................................................

 
اگر وقتي كسي را در آغوش ميگيري در ميان بازوانت ميلرزد؛‏
 

 

اگر لبهايش بر لبهايت چون آتش سوزنده است؛
اگر در چشمانش برق و درخشندگي خاصي ميبيني؛‏
اگر به سختي نفس ميكشد؛‏

دهنت سرويسه...طرف آنفولانزا داره

...................................................................


فقط یه پسر ایرانی میتونه:
8 تا دوست دختر داشته باشه 
و 
.
.
.
.
.
.
.

روی همه شون هم غیرت داشته باش
...........................................................................

(حلزون اگر از روی لبه تیز تیغ هم رد بشه آسیبی نمیبینه!)

این جمله رو روری هزاربار میشنوم! گفتم ۱بار امتحان کنم, حلزونو گذاشتم رو تیغ از وسط نصف شد مُرد!

دارم فک میکنم تیغش تیز بود یا حلزونش شل بود؟ :| :|

..............................................................................


 

سرعت اینترنت خیلی الان رفته بالا 

از مسیولین می خواییم که کنترل کنن  لطفا

عادت نداریم می زنیم به در و دیوار اونوخت

.............................................................................

   

یه بار با مخاطب خاصـــــم رفتیم کــــوه

لبه پرتگــــاه پاهاش سُر خورد دستاشـــو گرفتم که نره

اما یاد این جملـــه افتادم که میگه عشقتـــــو رها کن اگه برگشت که

مال توئه اگه نه از اولــــم مال تو نبوده،

منم دستاشــو رها کردم دیگه برنگشت یعنی منــو نخواست بیشعور

 ...................................................................................

..........................................................

    .........................

 

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ دو شنبه 28 / 2برچسب:, ساعت 2:15 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 

 
اس ام اس جدید ایرانسل:

مشترک گرامی

بخدا اگر بفهمم رفتی رایتل خریدی باهات کات میکنم

۱ بار با همراه اول بهم خیانت کردی

بسه دیگه

تحملشو ندارم!
......................................................................
امروز ناهر ماست خیار داشتیم ، هرچقدر *111# رو گرفتم تبدیل به پیتزا نشد ....
چه وضشه آخه ؟؟؟؟؟؟ چرا با روحیات یه جوان بازی میکنین ؟؟؟؟


...............................................
بزرگترین علامت سوال مغـــــزم اینه كه:

اس ام اس های عاشقانه ای كه مخاطب خاصم واسم میفرسته رو

از كی میگیره؟
.....................................................

خیلی گرمه یه پنجره جدید توی ویندوزم باز کردم یکم باد بیاد … 


.......................................

آقا یکی بیاد این فامیل ما رو توجیه کنه ، هنوز دارن میان عید دیدنی ...!!!

.................................................

پسر خالم با دوست دخترش که دعواش میشه به هم تف پرت میکنن!!
 ................................................
  
هرگاه غمهاتورا دربر گرفت واحساس ناراحتی کردی دستهایت رابسوی پنجره دراز کن وفریادبزن پیشی بیا منوبخور
 
هیچی دیگه......همییینننناااااااااااااااااا بود فقط

برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ یک شنبه 27 / 2برچسب:, ساعت 4:58 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 هر عضوي در بدن انسان وظيفه مشخصي دارد...

وظيفه انگشت كوچك پا اين است كه با لبه ديوار، پايه مبل يا صندلي برخورد كند و اشك ما را در بياورد تا سطح كره چشم‌مان پاكيزه شود و همانا پاكيزگي وظيفه هر مومن است

 

 

 

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ یک شنبه 27 / 2برچسب:, ساعت 4:55 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 مـــــــــــــــــــــــــــرد!!!!

 
ﺍﺳــــﻢ ﺧﻮﺩﺗﻮ ﻣﯿﺬﺍﺭﯼ
ﻣــــــــــــــــــــــــﺮﺩ؟؟!!
ﺩﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺗﻮ
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻟﻤﺴﺶ ﻧﮑﺮﺩﻩ..!!!
ﻣﯿﺎﯼ ﻭ ﺍﺯ ﻋﺸـــــﻘﺖ ﻣﯿﮕﯽ ﻭ ..
ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﺪﻥ ﻗﻠﺒﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺗﻨــــــﺸﻮ
ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺑﺒﯿﻨﯽ...!!!
ﺍﮔﻪ ﺑﻮﺳﺖ ﻧﮑﻨﻪ ﺍﮔﻪ ﯾﮑﻢ ﭘﺎﯾﺒﻨﺪ ﺑﺎﺷﻪ
ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﻪ..
ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﯿﺖ ﺧﺒﺮﯼ
ﻧﻤﯿﺸﻪ...!!!
ﺗﺮﮐﺶ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ ﺍﻣﺎ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ
ﻫﺎﺕ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﻣﯿﺸﮑﻨﯿﺶ ﮐﻪ
ﺗﺮﮐﺖ ﮐﻨﻪ ﺗﺎ ﺑﺎﺯﻡ ﺗﻮ ﻃﻠﺒﮑﺎﺭ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ
ﭼﺮﺍ ﺗﺮﮐﻢ ﮐﺮﺩ..!!!
ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﯽ
ﮔﻔﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺩﻩ ﺭﻭ ﺑﺮﻭ...
ﺗﺎ ﺭﺍﻫﺸﻮ ﮐﺸﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﺭﻓﺘﯽ
ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮔﻔﺘﯽ;
ﻫﯽ ﺑﯽ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐــــــــﯽ
ﻣﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﺗﺮﮐﻢ ﮐﺮﺩﯼ!!
ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍﻩ ﻭﻧﺸﻮﻧﺶ ﺩﺍﺩﯼ
ﺑﺎﺯﻡ ﺯﺧـــــــﻢ ﺯﺑﻮﻥ ﺯﺩﯼ..
ﮐﺎﺵ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺣﯿﻠﻪ ﮔﺮﯼ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ
ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ..
ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﻣــــــــــــــــﺮﺩ ﺑﺎﺷﯽ ﻧﻪ
ﻧــــﺮ


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ یک شنبه 27 / 2برچسب:, ساعت 4:42 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 **مردعیــــــــــــــاش**


ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﺍﺳﯿﺮ ﭘﺪﺭﯼ ﻋﯿﺎﺵ، ﮐﻪ ﺩﺭﺁﻣﺪﺵ ﻓﺮﻭﺵ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﻮﺩ!

ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺭﻭﺯﯼ ﮔﺮﯾﺰﺍﻥ ﺍﺯ ﻣﻨﺰﻝ ﭘﺪﺭﯼ ﻧﺰﺩ ﺣﺎﮐﻢ ﭘﻨﺎﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻗﺼﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﮐﺮﺩ. ﺣﺎﮐﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺯﺍﻫﺪ ﺷﻬﺮ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺳﭙﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﺟﻨﺎﺏ ﺯﺍﻫﺪ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﺍﻭﻝ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ......... .

ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺑﻪ ﺟﻨﮕﻞ ﮔﺮﯾﺨﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﻣﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﮐﻠﺒﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻭﺿﻊ، ﺍﯾﻦ ﺯﻣﺎﻥ، ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﻣﺎ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ !!!؟

ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺑﯿﺸﻪ ﻭ ﺟﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺁﺭﯼ ﭘﺪﺭﻡ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﺍﻫﺪ ﺍﺯ ﺧﯿﺮ ﺣﺎﮐﻢ ﭼﻨﺎﻥ، ﺑﯿﭙﻨﺎﻩ ﻣﺎﻧﺪﻡ. ﭘﺴﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﻓﮑﺮ ﻭ ﻣﮑﺚ ﻭ ﺩﯾﺪﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﻣﺎ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻣﺎ ﻧﯿﺰ ﻣﯿﺂﯾﯿﻢ.

ﺩﺧﺘﺮ ﺗﺮﺳﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﻣﺴﺖ ﺗﺎ ﺻﺒﺢﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﮕﺬﺭﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻠﺒﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ.

ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﺩﯾﺪ ﺑﺮ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺑﺮﺵ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﻮﺳﺘﯿﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺳﺮﻣﺎ ﻫﺴﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﻠﺒﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﻣﺮﺩﻧﺪ! ﺑﺎﺯ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﺮ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺷﻬﺮ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ﮐﻪ: ﺍﺯ ﻗﻀﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﮔﺮ ﺣﺎﮐﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺷﺪﻡ، ﺧﻮﻥ ﺻﺪ ﺷﯿﺦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺴﺖ ﻓﺪﺍ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ، ﻭﺳﻂ ﮐﻌﺒﻪ ﺩﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻧﻪ ﺑﻨﺎ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ، ﺗﺎ ﻧﮕﻮﯾﻨﺪ ﻣﺴﺘﺎﻥ ﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺨﺒﺮﻧﺪ؟!


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ یک شنبه 27 / 2برچسب:, ساعت 4:40 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 ﻣﺴﺎﻓﺮﮐﺶ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻣﯿﺮﻓﺘﻪ ﯾﻬﻮﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﯾﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﯼ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺳﻮﺍﺭﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺟﻠﻮ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ ﯾﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺍﺯ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ :

ﺁﻗﺎ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ ؟

ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﻧﻪ

ﯾﻬﻮ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﮐﻪ ﺩﺳﺖﺗﮑﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ ﻧﮕﻪ ﻣﯿﺪﺍﺭﻩ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﻣﻪ ﻋﻘﺐ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؟

ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﻧﻪ . ﺷﻤﺎ

ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻪ : ﻣﻦ ﻋﺰﺭﺍﺋﯿﻠﻢ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﺮﻭ ﺑﺎﺑﺎ ﺍُﺳﮑﻮﻝ ﮔﯿﺮ ﺁﻭﺭﺩﯼ؟

ﯾﻬﻮ ﺧﺎﻧﻮﻣﻪ ﺍﺯ ﻋﻘﺐ ﺑﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﻗﺎ ﺷﻤﺎ ﺩﺍﺭﯾﻦ ﺑﺎ ﮐﯽ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﯿﻦ؟

ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻮ ﻣﯿﺸﻨﻮﻩ ﺗﺮﻣﺰ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺗﺮﺱﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﻪ . ﺑﻌﺪ ﺯﻧﻪ ﻭ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺎﺷﯿﻨﻮ ﻣﯿﺪﺯﺩﻥ


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ یک شنبه 27 / 2برچسب:, ساعت 4:38 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

 

مــــــــــــــــــــــــــــــــــــا.....  

 ﻣﺎ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ

ﻣﺎ ﺭﺍ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﺟﻮﺟﻪ ﮐﺒﺎﺏ ﭼﻪ ﺷﮑﻠﯽ

ﺍﺳﺖ

ﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺎﻧﻊ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ

ﺻﺤﻨﻪ ﺩﺍﺭﺗﺮﯾﻦ ﺗﺼﺎﻭﯾﺮ ﻋﻤﺮﻣﺎﻥ ﻋﮑﺲ هندیهایی بود که یواشکی مدرسه میبردیم... زنهاﯼ ﻓﯿﻠﻤﻬﺎﯼ ﺗﻠﻮﺯﯾﻮﻥ ﻣﺎ ﺗﻮﯼ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﻢ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺳﺮﺷﺎﻥ

ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ

ﺣﺘﯽ ﺗﻮﯼ ﮐﺘﺎﺑﻬﺎﯼ ﻋﻠﻮﻣﻤﺎﻥ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﻮﺩﻧﺪ

ﻣﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ

ﺩﻧﯿﺎ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ

ﻋﺎﺷﻖ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺭﻭﯾﺎ ﻣﯽ ﺑﺎﻓﺘﯿﻢ

ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺑﺪﻫﯿﻢ

ﻣﺎ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﻢ

ﺑﺪﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ

ﺟﻨﺴﯿﺘﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻭ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﯽ ﺁﻣﻮﺧﺘﯿﻢ

ﻫﯿﭽﮑﺲ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺪﺍﺩ

ﻭ ﺣﺎﻻ ﮔﯿﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﺑﯿﻦ ﺩﻭ ﻧﺴﻞ

ﻧﺴﻠﯽ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺣﺎﻝ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻮﯼ ﺷﻬﺮ ﻧﻮ ﻫﺎ ﻭ ﮐﺎﺑﺎﺭﻩ

ﻫﺎﯼ ﻻﻟﻪ ﺯﺍﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ

ﻭ ﻧﺴﻠﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﻭﺍﻥ ﻭ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻭ ﺍﯾﮑﺲ ﺑﺎﮐﺲ ﻭ

ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ

ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻣﺸﺎﻥ ﻣﺎﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﻨﺪ ﻭ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﻦ...


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ یک شنبه 27 / 2برچسب:, ساعت 4:31 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |

بهترین لب وسینه کدامند؟

.

.

.

.

.

.

.لب دریاوسینه ی قبرستون.

البته من قوربون اون فکرمنحرفتون میرم

74170_593637020651357_872211038_n.jpg

 


برچسب‌ها:
<-TagName->
+ تاریخ یک شنبه 27 / 2برچسب:, ساعت 4:26 PM نویسنده گیلدا❤ (✿◠‿◠) |
صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 10 صفحه بعد